توئیست داغم کن
نوای خوش تلاوت قرآن با صوت استادان بزرگ و بیبدیل که از زمان نزول آیات آسمانی در بین مسلمانان جهان بهوفور یافت میشده و امروز نیز اصولیتر، عملیتر و علمیتر انجام میشود را نمیتوان با هیچ موسیقی دلنوازی که سراینده شعر و سازنده آهنگ آن و درنهایت خواننده آن از جنس بشر باشد مقایسه کرد.
نوای خوش تلاوت قرآن با صوت استادان بزرگ و بیبدیل که از زمان نزول آیات آسمانی در بین مسلمانان جهان بهوفور یافت میشده و امروز نیز اصولیتر، عملیتر و علمیتر انجام میشود را نمیتوان با هیچ موسیقی دلنوازی که سراینده شعر و سازنده آهنگ آن و درنهایت خواننده آن از جنس بشر باشد مقایسه کرد. همه موسیقیهای دنیوی اگرچه میتوانند تغییراتی را در روح و روان موقتا ایجاد نمایند اما همانگونه که در قرآن آمده است هیچ جان بندهای قادر نیست سوره و حتی آیهای مشابه کلام الهی را خلق کند. بالتبع نوایی هم پیدا نمیشود تا جای تلاوت با صوت قرآن را بگیرد. زیرا التیامبخش دردهایی است که داروی ساخت بشر هم درمانکننده نخواهد بود و اثر آن نیز جاودان میماند که اگر با گوش دل شنیده شود لاجرم بر دل مینشیند تا لحظات تنهایی را با همراه خدا بودن پر کند. اگرچه قدیمها رسم بر این بود اموات را شبی در مساجد و امامزادهها و یا خانهها نگهداری کنند و روز بعد به آرامستانها ببرند و آن شب نیز قاری قرآن تا صبح بالای سر میت به تلاوت کلاماللّه مجید بپردازد. اما امروز این رسم خوب که بهنوعی روح ازدسترفته را زنده و سرشار نگه میداشت کمرنگ شده و حتی رو به فراموشی میرود. درحالیکه هنوز هم آوای آن از گلدستههای مساجد به گوش میرسد و اگر گذاری در کوچهباغهای روستایی و مکانهای قدیمی شهرها داشته باشیم از پشت پنجرههای مشرف به آن کموبیش این الحان خوش فضا را معطر کرده است میشنویم تا ثابت کند فلسفه موسیقی از نوع روحانی آن اگر با غنای روح درآمیزد همچنان تسکیندهنده آلام موجودات زنده خواهد بود که دیگر موجودات زنده همچون پرندگان نیز با شنیدن آن سکوت میکنند تا حظ سمع ببرند. آنچه قابلتوجه است کنارهگیری و دوری از این الحان خوش در میان بعضی از نسل جدید میباشد تا شنیدن موسیقی منحصر به شنیدن موزیک تند و مخرب شود که آنچه به همراه دارد صدمات شدید به سیستم شنوایی، اختلالات در مسائل روحی و جسمی مجری و شنونده است. موسیقی ناب ایرانی نهتنها پس از اسلام بلکه قبل از آن نیز فاقد اکثر این ناخالصیها بود و هنوز هم تا حدودی حفظ شده است اما یک قرن اخیر را میتوان سالهای هجوم فرهنگی در قالب موسیقیهای نو و مهیج دانست تا با سنتی درآمیزد که با راک شروع شد و همچنان ادامه مییافت تا امروز به پاپ ختم شود و اکثریت بالاتفاق نسل نوجوان، جوان، میانسال و حتی معدودی از سالمندان را بهسوی خود جلب کند که شاید دلیل بارز آن کمکاری در بخش فرهنگ و سنن توسط متولیان آن باشد. هوشنگ جاوید پژوهشگر موسیقی پیرامون موضوع رواج موسیقیهای غربی در ایران و پیامدهای آن اینگونه میگوید: «یکی از مشکلاتی که در موسیقی به وجود آمده، حاصل ترویج استفاده از شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام است. شبکههای اجتماعی دسترسی به انواع موسیقی خارجی یا بهاصطلاح موسیقی آنور آبی را تسهیل کرده است. نهتنها خود موسیقی، بلکه آلات موسیقی جدید هم بهواسطه شبکههای اجتماعی در ایران معرفی شدهاند. (هنگ درام) خیلی زود پسازاینکه متولد شد از طریق گوشیهای موبایل در ایران معرفی شد یا ساز (کاخن) به همین شیوه به ایران رسید، حتی (کالیمبا) هم بهواسطه شبکههای اجتماعی در ایران به شهرت رسید. اگر در ایران موسیقی درست تولید شود، نهتنها جوانان ایرانی، بلکه در سطح جهان هم به آن موسیقی گوش خواهند داد. مشکل اینجاست که ما موسیقی درست ایرانی تولید نمیکنیم. اگر تمرکزمان روی تولید موسیقی درست ایرانی باشد در خارج از کشور هم آن موسیقی نواخته خواهد شد. تولید موسیقی در ایران متولی درست ندارد. بهعبارتدیگر موسیقی ایرانی در وضعیتی است که پدر و مادر ندارد! کسی نیست از تولید موسیقی صحیح ایرانی حمایت کند. بخشی از شهرت گروههای خارجی موسیقی، حمایتی است که از آنها میشود. اشاره کردم که موسیقی خارجی از طریق شبکههای اجتماعی به ایران میرسد. جوانانی را میشناسم که بهسختی پول جمع میکنند تا موسیقی را که ساختهاند در فضای مجازی منتشر کنند. بخشی از شهرت گروههای خارجی حمایت اسپانسرها و سرمایهگذاری آنهاست. چیزی که در موسیقی ایرانی نداریم. جوان ایرانی از جیب خودش هزینه میکند تا فیلمی از کارش بسازد و در شبکههای اجتماعی منتشر کند. از طرفی هستند افرادی که مثلاً در اینستاگرام ویدئوی تار زدن منتشر و تبلیغ کلاسهای موسیقی میکنند، این کار تبلیغات است، ترویج موسیقی درست نیست. در موسیقی هم باید سرمایهگذاری کرد تا الگوهای خوب موسیقی ایرانی معرفی شوند، آن وقت است که مخاطب خودش الگوهای بد را پس میزند.» چیز تازهای نیست که موسیقیهای بیگانه زود میآیند و زودتر از آن میروند اما در همین فاصله کم مانند هجوم ملخها، تخریب خودشان را به همراه دارند. امروز موج (کی پاپ) تقریبا همه فضای هنری را در بستر موسیقی جوانان اشغال کرده است اما این هم دوام نخواهد داشت زیرا فاقد زیرساختهای موسیقی ملی و سنتی میباشد که همچنان منتظر اسطورهای بماند تا بتواند خود را به جهان مشتاق تازهها معرفی کند. همین نیمقرن پیش بود که موزیک «توئیست» توانست در یک فرصت مناسب وجود درونی نوجوانان و جوانان ایران را از طریق صفحات 33 دور برای مدت محدودی همچون یک مخدر تسخیر کند تا جایی که کتاب (توئیست داغم کن) نوشته ر- یا همان رجبعلی اعتمادی سردبیر یکی از هفتهنامههای معروف خاص جوانان دهه چهل در مدتی کمتر از دو سال دهها دوره چاپ را تمدید کرد و نایاب شد اما بهزودی افول نمود که امروز نامی هم از آن نیست مگر در کتابخانههای شخصی پدربزرگها پیدا شود. ادامه دارد